خيال خام پلنگ من به سوي ماه پريدن بود و ماه را ز بلندايش به روي خاك كشيدن بود پلنگ من دل مغرورم پريدو پنجه به خالي زد كه عشق ماه بلند من وراي دست رسيدن بود من و تو آن دو خطيم آري موازيان به ناچاري كه هر دو باورمان زاغاز به يكدگر نرسيدن بود (حسین منزوی)